تنها خاورميانه ميتواند خاورميانه را باثبات کند
«هرگونه انتظاري مبني بر اينکه واشنگتن بتواند به يک معامله بزرگ دست يابد تا به درگيريها پايان دهد، با واقعيتهاي امروز خاورميانه فاصله دارد. اکنون زمان آن است تا خاورميانه يک مجمع دائمي براي امنيت منطقهاي داشته باشد و فضايي مستمر براي گفتوگو بين قدرتهاي خود ايجاد کند.» داليا داسا کايا عضو ارشد مرکز روابط بينالملل UCLA Burkle و صنم وکيل مدير برنامه خاورميانه و شمال آفريقا چتم هاوس اول فوريه 2024 در نشريه فارن افرز نوشتند: در هفتههاي ابتدايي سال 2024، زماني که جنگ فاجعه بار در نوار غزه شروع به شعلهور کردن منطقه کرد، به نظر ميرسيد که ثبات خاورميانه بار ديگر در مرکز دستورکار سياست خارجي ايالات متحده است.
در روزهاي ابتدايي پس از حملات حماس در 7 اکتبر، دولت بايدن دو گروه ناو هواپيمابر و يک زيردريايي هستهاي را به خاورميانه منتقل کرد، در حالي که جريان ثابتي از مقامات ارشد ايالات متحده، از جمله رئيسجمهور جو بايدن، شروع به سفرهاي بلندپايه به منطقه کردند. سپس و با دشوارتر شدن مهار درگيري، ايالات متحده فراتر از اين رفت. در اوايل نوامبر، آمريکا در پاسخ به حملات گروههاي مورد حمايت ايران به پرسنل نظامي خود در عراق و سوريه، حملاتي را به سايتهاي تسليحاتي در سوريه انجام داد. در اوايل ژانويه، نيروهاي آمريکايي يکي از فرماندهان ارشد اين گروهها را در بغداد ترور کردند و در اواسط ژانويه، پس از هفتهها حمله به کشتيهاي تجاري در درياي سرخ توسط جنبش حوثيها، که توسط ايران نيز حمايت ميشود، ايالات متحده به همراه بريتانيا يک رشته حملات را به پايگاههاي حوثيها در يمن آغاز کردند.
به رغم اين قدرتنمايي، شرطبندي روي تخصيص منابع بزرگ ديپلماتيک و امنيتي ايالاتمتحده به خاورميانه در بلندمدت غيرعاقلانه خواهد بود. خيلي پيشتر از حملات حماس در 7 اکتبر، دولتهاي متوالي ايالات متحده قصد خود را براي دور شدن از منطقه و توجه بيشتر به چين در حال رشد نشان داده بودند. دولت بايدن همچنين با جنگ روسيه در اوکراين مخالفت کرده و پهناي باند آن را براي مقابله با خاورميانه محدودتر کرده است. تا سال 2023، مقامات آمريکايي تا حد زيادي از توافق هستهاي احيا شده با ايران دست کشيدند و در عوض به دنبال دستيابي به ترتيبات غيررسمي کاهش تنش با همتايان ايراني خود بودند.
همزمان، دولت آمريکا در تلاش براي انتقال بخشي از بار امنيتي از واشنگتن، ظرفيت نظامي شرکاي منطقهاي خود مانند عربستان سعودي را تقويت کرد. بهرغم عدمتمايل اوليه بايدن به تجارت با رياض – که اطلاعات رهبري آمريکا معتقد است که مسوول قتل جمال خاشقجي روزنامهنگار سعودي و يکي از همکاران واشنگتن پست در سال 2018 بوده است – رئيسجمهور توافق براي عاديسازي روابط بين عربستان سعودي و اسرائيل را در اولويت قرار داد. در پيگيري اين توافق، ايالاتمتحده مايل بود مشوقهاي قابلتوجهي را به هر دو طرف ارائه دهد؛ در حالي که عمدتا مساله فلسطين را ناديده ميگرفت.
7 اکتبر اما اين رويکرد را تغيير داد و بر محوريت موضوع فلسطين تاکيد و ايالات متحده را مجبور به تعامل نظامي مستقيمتر کرد. با اين حال، به طور قابلتوجهي جنگ در غزه به تغييرات ملموس در جهتگيري سياست واشنگتن منجر نشده است. بهرغم مخالفت اسرائيل با ايجاد کشوري جداگانه براي فلسطينيها که سعوديها آن را شرط توافق با اسرائيل قرار دادهاند، دولت همچنان بر عاديسازي عربستان سعودي فشار ميآورد. بعيد به نظر ميرسد که مقامات ايالات متحده به تلاش خود براي جدا شدن از درگيريهاي خاورميانه پايان دهند. در هر صورت، پويايي پيچيدهتر جنگ ممکن است به تمايل کمتر ايالات متحده براي مشارکت در منطقه منجر شود. دوبرابر کردن تعهدات در خاورميانه نيز راهبردي برنده براي هيچ يک از احزاب سياسي آمريکايي در سال انتخابات سرنوشتساز نخواهد بود.
البته آمريکا به حضور خود در خاورميانه ادامه خواهد داد. اگر حملات موشکي به نيروهاي ايالات متحده منجر به کشته شدن آمريکاييها شود يا اگر يک حمله مرتبط با درگيري غزه باعث کشته شدن غيرنظاميان آمريکايي شود، ميتواند بيش از آنچه دولت بخواهد ايالات متحده را وادار به درگيري نظامي کند. اما انتظار براي اينکه ايالات متحده در مديريت موثر غزه و ايجاد صلح پايدار در خاورميانه پيشگام شود، مانند انتظار براي گودو است*: پوياييهاي کنوني منطقهاي و جهاني ايفاي نقش مسلط را براي واشنگتن بسيار دشوار ميکند. اين به آن معنا نيست که ديگر قدرتهاي جهاني جايگزين ايالات متحده خواهند شد. حتي با کاهش نفوذ ايالات متحده نه رهبران اروپايي و نه چيني علاقه يا ظرفيت زيادي براي تصدي اين مهم را نشان ندادهاند. با توجه به اين واقعيت در حال ظهور، قدرتهاي منطقهاي – بهويژه همسايگان عرب بلافصل اسرائيل، مصر و اردن، به همراه قطر، عربستان سعودي، ترکيه، و امارات متحده عربي که از زمان شروع جنگ در حال هماهنگي بودهاند – نياز فوري به افزايش و تعيين يک راه جمعي رو به جلو دارند.
نياز به مجمع گفتوگوي منطقهاي
يافتن زمينه مشترک پس از حملات حماس در 7 اکتبر و کارزار ويرانگر اسرائيل در غزه بسيار دشوار خواهد بود. و هر چه جنگ بيشتر ادامه يابد، خطر شکستگيهاي گستردهتر در سراسر خاورميانه بيشتر ميشود. اما در سالهاي قبل از حملات، کشورهاي عربي و غيرعرب، ظرفيت شکلهاي جديدي از همکاري را نشان دادند که به بازنگري عمده روابط در سراسر منطقه منجر شد. حتي پس از ماهها جنگ، بسياري از اين پيوندها دست نخورده باقي ماندهاند. اکنون، قبل از اينکه اين روند معکوس شود، اين دولتها بايد گرد هم آيند تا مکانيزمهاي پايداري براي پيشگيري از مناقشه و در نهايت صلح ايجاد کنند. از همه مهمتر، قدرتهاي منطقهاي بايد از يک روند سياسي معنادار بين اسرائيليها و فلسطينيها حمايت کنند. اما آنها همچنين بايد گامهاي قاطعي براي جلوگيري از تکرار چنين فاجعهاي بردارند. بهويژه، آنها بايد به دنبال ايجاد ترتيبات امنيتي منطقهاي جديد و قويتر باشند که بتواند با يا بدون رهبري ايالات متحده ثبات ايجاد کند. اکنون زمان آن است که خاورميانه يک مجمع دائمي براي امنيت منطقهاي داشته باشد و يک مکان دائمي براي گفتوگو بين قدرتهاي خود ايجاد کند. به دست آوردن فرصت از تراژدي، نيازمند کار سخت و تعهد در بالاترين سطوح سياسي است. اما هر چقدر هم که اين ديدگاه امروز دور به نظر برسد، اين پتانسيل براي رهبران خاورميانه وجود دارد که مارپيچ خشونت را متوقف کنند و منطقه را به سمتي مثبت حرکت دهند.
اضطرابهاي نفوذ
بهرغم افزايش نااميدي از دولت بايدن به دليل عدماقدام قاطع براي پايان دادن به جنگ، برخي از رهبران عرب همراه با مداخلهجويان در واشنگتن، ممکن است مشتاق ديدن «بازگشت» ايالات متحده در خاورميانه باشند. واکنش سريع ديپلماتيک و نظامي دولت بايدن – و تمايل آن براي استفاده از زور عليه گروههاي همسو با ايران – نشان داده است که منطقه بار ديگر در مرکز نگرانيهاي امنيت ملي ايالات متحده قرار دارد. در واقع، از نظر قدرت نظامي، ايالاتمتحده هرگز آنجا را ترک نکرد: در زمان حملات 7 اکتبر، دههاهزار نيروي آمريکايي قبلا در منطقه مستقر بودند و واشنگتن همچنان به حفظ پايگاههاي نظامي قابلتوجه در بحرين و قطر و همچنين استقرار نظامي کوچکتر در سوريه و عراق ادامه ميداد.
اما فعاليت نظامي و ديپلماتيک ايالات متحده از 7 اکتبر تاکنون باعث ايجاد اعتماد نشده است. واشنگتن در يکي از نگرانکنندهترين کانونهاي حريق، يعني درگيري و تبادل آتش اسرائيل با حزبالله در مرز لبنان، نتوانسته از افزايش خشونتها در هر دو طرف جلوگيري کند. همراه با تلفات قابلتوجه نظامي و غيرنظامي، دههاهزار غيرنظامي مجبور به تخليه شهرهاي شمال اراضي اشغالي و جنوب لبنان شدهاند. حزبالله تاکنون از خروج نيروهاي خود از مرزها در ازاي مشوقهاي اقتصادي امتناع کرده است و اسرائيل – که قبلا يکي از مقامات ارشد حماس را در بيروت ترور کرده است – نشان داده که زمان براي ديپلماسي در حال اتمام است.
در همين حال، ايالات متحده براي مهار فشار نظامي نيروهاي نيابتي ايران در عراق، سوريه و يمن تلاش کرده است. از زمان شروع جنگ، نيروهاي آمريکايي در عراق و سوريه با بيش از 150 حمله از سوي اين گروهها مواجه شدهاند. و بهرغم يکسري حملات تلافي جويانه از سوي ايالات متحده و بريتانيا، واشنگتن نتوانسته است به حملات بيامان موشکي و پهپادي حوثيها در درياي سرخ پايان دهد. حوثيها قبلا توانستهاند اختلالات قابلتوجهي در تجارت بينالمللي ايجاد و شرکتهاي بزرگ کشتيراني را مجبور به تغيير مسير از کانال سوئز کنند. به طور قابلتوجهي، تلاشهاي ايالات متحده براي محاصره يک نيروي دريايي چند مليتي براي مقابله با اين تهديد، نتوانسته شرکاي منطقهاي مانند مصر، اردن و عربستان سعودي را که نسبت به سياستهاي دولت غزه نگران هستند، جذب کند. با کاهش اهرم نظامي واشنگتن، بازوي ديپلماتيک آن نيز ضعيف شده است. به جاي نشان دادن عزم و اراده، سفرهاي مستمر مقامات ارشد دولت بايدن به منطقه نشان داده که ايالات متحده چقدر تاثير کمي دارد. در ماههاي ابتدايي جنگ، يکي از معدود دستاوردهاي آشکار دولت، توقف يک هفتهاي نبرد در اواخر نوامبر بود که منجر به آزادي بيش از 100 زنداني اسرائيلي و خارجي و ارسال اندک کمکهاي بشردوستانه به غزه شد. اما حتي در آن مورد، ميانجيگري قطر و مصر بسيار مهم بود. در غيراين صورت، ايالات متحده (حداقل تا زمان نوشتن اين مقاله) تمايلي به درخواست آتشبس نداشته و ديپلماسي عمومي دولت عمدتا به تلاشهاي لفاظي براي مهار بدترين انگيزههاي بنيامين نتانياهو، نخستوزير اسرائيل و دولت دست راستياش محدود شده است.
دولت در ترويج ايدههاي صلح براي «روز بعد» با تمرکز بر آنچه که رهبري «احيا شده» تشکيلات خودگردان فلسطين در کرانه باختري و غزه و حمايت منطقهاي براي بازسازي غزه ميخواند، پرکارتر بوده است. اما قدرتهاي منطقهاي، بهويژه کشورهاي ثروتمند عربي خليج فارس، به صراحت اعلام کردهاند که بدون گامهاي برگشتناپذير به سوي تشکيل کشور فلسطين، چنين طرحهايي را تاييد نخواهند کرد. پس از اينکه مقامات آمريکايي به طور علني در مورد نياز به راهحل دو دولتي به عنوان بخشي از يک پيمان عاديسازي بزرگتر با عربستان سعودي صحبت کردند، نتانياهو صريحا اين احتمال را رد و تاکيد کرد که اسرائيل بايد کنترل امنيتي کامل مناطق فلسطيني را در اختيار داشته باشد. اما حتي مقامات اسرائيلي ميانهرو از اينکه ايالاتمتحده در حالي که جنگ همهجانبه عليه حماس ادامه دارد، ابتکارات صلح را تحت فشار قرار ميدهد، ابراز شگفتي کردند. در همين حال، حمايت دولت آمريکا از اسرائيل در جنگ و عدمهمدلي قابلدرک آن با رنج فلسطين، موانع قابلتوجهي را براي جلب حمايت منطقهاي ايجاد کرده است. ايالات متحده به دليل داشتن داراييهاي نظامي و روابط بينظيرش با اسرائيل، همچنان يک بازيگر اصلي در منطقه خواهد بود.
اما هرگونه انتظاري مبني بر اينکه واشنگتن بتواند به يک معامله بزرگ دست يابد که بتواند به طور قطعي به درگيري اسرائيل و فلسطين پايان دهد، از واقعيتهاي امروز خاورميانه بهدور است. در پايان، به احتمال زياد پيشرفتهاي ديپلماتيک بزرگ از خود منطقه حاصل ميشود و به آن بستگي دارد.
منبع : دنیای اقتصاد