اگر به شانس اعتقاد دارید پس بخوانید

در ابتدا باید بگوییم که تعریف موفقیت در گذشته با امروز کمی متفاوت شده است نسل گذشته موفقیت را مساوی با کار سخت میدانستند اما نسل امروز موفقیت را تا حد زیادی مدیون شانس  میداند.

البته ناگفته نماند که باور داشتن به شانس و مذهب هر دیه

و ایستگاه ها ی خوبی برای از پا نیافتادن و ادامه دادن مسیر نه چندان هموار زندگی است .

اگر از افراد موفق در هر زمینه ای چه تحصیلی چه کاری چه تجارت بپرسید که علت موفقیت خود را چه می دانند ؟ بی تردید در پاسخ به سوال شما خواهند گفت که  دستاورد شان  را تا حد زیادی  مرهون تلاش و پشتکار خود میدانند و از نظر آنها شانس نقش کم رنگی را در موفقیت شان  بازی کرده است . حال اگر از فرد شکست خورده دلیل ناکامی اش  را بپرسید قطعا خواهد گفت که شانس در عدم موفقیت  او نقش پررنگی را بازی کرده است .

جالب است بدانید افرادی که خود را غالبا خوش شانس میدانند درصد رضایت شان از زندگی بالاتر از افرادی است که خود را بد شانس مینامند، افراد خوش شانس معمولا برون گرا هستند و با دنیای اطراف خود راحت تر و بهتر ارتباط برقرار میکنند و از داشتن تماس چشمی و لبخند زدن اجتناب نمیکنند ، چرا که  لبخند زدن و داشتن تماس چشمی با افراد معمولا باعث ایجاد موقعیت های مثبت در زندگی خواهد شد.

البته شانس به عوامل زیاد دیگری هم بستگی دارد مانند سن که معمولا افراد جوان تر بیشتر به شانس و خوش شانس بودن اعتقاد دارند تا افرادی با سن بالاتر زیرا اکثرا آنها فکر میکنند که تمام دستاورد ها و نتایج مثبت زندگی شان حاصل تلاش و کوشش و تجربه شان بوده است . و شاید معتقدند که یک موفقیت بزرگ حاصل چندین شکست پیاپی بوده است .

یکی دیگر از مسائلی که اعتقاد ما را به شانس تقویت میکند مسئله فرهنگ است گفته میشود چینی ها معتقدند سخت کوشی با خوش شانسی متفاوت است یا در غرب نیز مردم تلاش کردن و خوش اقبالی را دو موضوع کاملا متفاوت میدانند ، که البته دیدگاه آنها نسبت به شانس و اقبال چندان هم روشن نیست به طوریکه ممکن است آنها آرزوی داشتن شانس را داشته باشند و برای نزدیکان شان از صمیم قلب آرزوی خوش شانسی کنند، اما بعضی وقتها تمایل ندارند که خود را خوش شانس بدانند بلکه بیشتر دوست دارند  دیگران آنها را لایق رسیدن به چنین موقعیتی بدانند.

وایس من آزمایش جالبی را روی افرادی که خود را خوش شانس می نامیدند و افرادی که خود را بد شانس  می نامیدند انجام داد ، روزنامه ای به آنها داد و از آنها خواست تعداد عکس های روزنامه را بیان کنند، افرادی که خود را خوش شانس می نامیدند تنها در عرض چند ثانیه تعداد عکس ها را گفتند اما افرادی که خود را بد شانس می نامیدند چند دقیقه ای طول کشید که تعداد عکس های موجود را بیان کردند و آن هم به این دلیلی بود که افراد خوش شانس در صفحه دوم نوشته ای دیدند مبنی بر این که “لازم به شمردن نیست 43 عکس در روزنامه موجود است” در صورتی که افراد دسته دوم اصلا ان پیام را ندیدند و متوجه آن  پیام نشدند. نکته ی این مطلب آن است که افراد بد شانس به دلیل تمرکز بر مسائل حاشیه های موضوعات مثبت موجود را نمیبینند مثلا وقتی به مهمانی میروند فقط به دنبال آن هستند که کامل ترین و بهترین فرد آن مهمانی را برای همراهی  انتخاب کنند طبیعتاً” با این دیدگاه موقعیت های مختلف برای پیدا کردن دوستان خوب دیگر را از دست میدهند یا وقتی در روزنامه در جستجوی کار هستند به دنبال بهترین موقعیت ها هستند و سایر موقعیت های احتمالی را که ممکن است مثبت  باشند از دست میدهند ولی بالعکس افراد خوش شانس آرامش بیشتری دارند و دنبال این هستند که ببینند چه موقعیت هایی  در آن لحظه وجود دارد نه لزوما آن چه که آنها به دنبالش هستند. و این که موقعیت هایی که افراد خوش شانس برای خود ایجاد میکنند بیشتر از دیدگاه و طرز فکرشان نشات میگیرد نه از شرایط زندگی و نه سرنوشت از پیش تعیین شده ی تاریکی که اکثر افراد بد شانس با خود به یدک میکشند.

افراد بدشانس بدبختي هاي زندگي را به عنوان  یک حقيقت و سرنوشت گریز ناپذیر میپذیرند در حالیکه افراد خوش شانس سعی میکنند در کورسوی ناامیدی به دنبال راه چاره و ایجاد موقعیت های مثبت باشند.

افراد خوش شانس تک بعدی نیستند و تنها روی یک موضوع خاص پافشاری نمیکنند بلکه تمامی موقعیت های ممکن را در نظر میگیرند بنابراین ممکن است همیشه برای آنها اتفاقات غیر منتظره و پیش بینی نشده ای روی دهد.

افراد خوش شانس از آزمایش کردن  چیزهای جدید واهمه ای  ندارند واین موضوع اصلا آنها را آزار نمیدهد. افراد خوش شانس در ایجاد و تشخیص موقعیتهای شانسی مثلاً ملاقات تصادفی با فردی مشهور در یک کافه تبحر بیشتری دارند، به حس خود توجه بیشتری میکنند، انتظارات مثبت دارند و در مقابل مشکلات زندگی رفتاری آرا م تر و مقاوم تر دارند. بدشانس ‌ها در مقابل مضطرب تر و عکس العمل های عجولانه تری دارند.

در نهایت سوالی که پیش می آید این است که اگر واقعیتی به نام شانس وجود ندارد ، پس چرا بسیاری به آن اعتقاد دارند که البته به طور خلاصه میتوان به چند دلیل منطقی آن اشاره نمود مانند عدم  مسئولیت پذیری ، فرار از پذیرش واقعیت ها،  عدم اعتماد به نفس ،  نداشتن آگاهی کافی ،  باورهای خرافی،  درونگرایی و منفی نگری و تفاوت و تبعیض بین افراد در جامعه و داشتن دیدگاه های احساسی  از عوامل مهمی هستند که میتوانند تا حدی زیادی در خوش شانس یا بدشانس بودن شما نقش داشته باشند. سخن آخر آن که براي كشف اقيانوسهاي جديد بايد شهامت ترك ساحل آرام خود را داشته باشيد؛ اين جهان، جهان تغيير است نه تقدير