زنگ هشدار در آموزش
زنگ هشدار وضعيت نمرات دانشآموزان که چند ماه پيش به صدا درآمد، کارشناسان آموزشوپرورش را بهشدت نگران کرده است.
اين وضعيت دايره بزرگي از دلايل را دربرگرفته است.
کارشناسان يکي از مهمترين مشکلات را ناشي از کمبود بودجه وزارت آموزش و پرورش و مشکلات ساختاري ميدانند.
زنگ هشدار وضعيت نمرات دانشآموزان چند ماه پيش به صدا درآمد؛
با گزارشي که محسن زارعي، رئيس مرکز ارزشيابي و تضمين کيفيت نظام آموزشوپرورش درباره ميانگين کشوري نمرات دانشآموزان پايه دوازدهم در امتحانات نهايي خرداد ماه سال 1402 منتشر کرد.
در اين گزارش آمده؛
«ميانگين کشوري نمرات دانشآموزان در امتحانات نهايي خرداد 1402 در رشته تجربي 11.23، رشته رياضي 10.79، رشته انساني 8.75 و در رشته معارف 10.56 است.»
او عنوان کرد که اين اقدام براي اطلاع خانوادهها، خانواده بزرگ آموزشوپرورش، کارشناسان، تحليلگران و جامعه نخبگاني حوزه تعليم و تربيت و البته تصميمگيران و تصميمسازان حوزه آموزش کشور بهمنظور ارائه نظرات و راهکارها براي تقويت مدارس و کيفيت آموزش بوده است. به دنبال انتشار اين نمرات و اظهار نگراني بسياري از کارشناسان آموزشي و خانوادهها، 24 دي ماه سال 1402 ابراهيم رئيسي در جلسه هيات دولت به وزير آموزشوپرورش ماموريت داد: «براي اطلاع و اطمينان خانوادهها از وضعيت آموزشي و نمرات دانشآموزان گزارشي ارائه کند.» روزنامه «دنياي اقتصاد» در گزارشي که با تيتر «خروج از صف بچه درسخوانها» تهيه کرده بود؛
يکي از مهمترين مشکلات را ناشي از کمبود بودجه وزارت آموزشوپرورش از دهه 70 تا امروز دانست.
محمد وحيدي، نماينده مجلس نيز در گفتوگو با «دنياي اقتصاد» بر اين کمبود صحه گذاشته و ميگويد: «بودجه آموزشوپرورش در کميسيون تلفيق مطرح شد، اما با اين رقم بودجه حتي امکان بازسازي و بهسازي يک مدرسه هم وجود ندارد، چه برسد به اينکه بخواهيم به فکر برنامههاي ديگر باشيم.
شايد بايد براي ساختوساز مدارس تهاتر نفتي انجام شود. در غير اين صورت وزارت آموزشوپرورش با مشکل روبهرو ميشود.»
از سوي ديگر برخي از مدارس دولتي در حال تبديل شدن به مغازه هستند و گفته ميشود برخي از مناطق همچون منطقه 3 ديگر مدرسه دولتي ندارند.
حال بايد ديد که اينبار ميشود مشکل افول آموزشي دانشآموزان را که از دهه 80 ايجاد شده، حل کرد؟
چراکه کارشناسان آموزشي پيشبيني ميکنند در صورت ادامه اين رويه ايران به زودي با بحران نيروي کارآمد روبهرو ميشود.
آموزشوپرورش نياز به تغيير ساختاري دارد
کارشناسان همچنان با تاکيد بر افزايش بودجه، تاکيد بر تغيير ساختاري دارند. محمود مهرمحمدي، از دستاندرکار آموزشوپرورش در ايران به «دنياي اقتصاد» ميگويد: «اين شرايط پيش آمده را بحران کيفيت و عدالت آموزشي ميدانم، اما معتقد هستم که تا اشکالات ساختاري برطرف نشود ما از باتلاقها و بحرانهاي ايجاد شده نجات پيدا نميکنيم.»
او که نشانههاي فقر کيفيت و عدالت در آموزشوپرورش را به وضوح ديده ميگويد: «اين براي نخستين بار نيست که در آزمونهاي سراسري نمرات دانشآموزان بسيار پايين است.»
بنابراين سرپرست پيشين دانشگاه فرهنگيان معتقد است که اين عملکرد در خروجي کنکور هم قابل مشاهده است. آمارهايي که امروز در جامعه مطرح شده اتفاقي نيست و ربطي به سختگيري در يک آزمون ندارد.
بايد بپذيريم که ساختارهاي آموزشوپرورش ما معيوب است تا اين تجديد نظر از اساس صورت نگيرد ما راه به هيچکجا نخواهيم برد. اين عضو پيشين شوراي سازمان پژوهش و برنامهريزي همچنين تاکيد ميکند: «به نظر من حتي اگر منابع مالي مورد نياز اختصاص داده شود، ما باز هم نميتوانيم نيروي کارآمدي به دليل شرايط آموزشوپرورش رشد دهيم و همچنين با استقرار اين وضعيت نميتوانيم از سرمايههاي انساني خودمان بهرهبرداري کنيم و به نظر من آينده کشور در معرض خطر همهجانبه است.»
او مهاجرت را پديده جهاني ميداند که فقط اختصاص به کشور ما ندارد اما به نظرش مهاجرتهايي را که معلول بيتوجهيهاي ساختاري به آموزشوپرورش است، بسيار دردناک ميخواند: «ما بايد بتوانيم از خروج سرمايههاي انساني بالقوه خود جلوگيري بکنيم.»
مهرمحمدي ميگويد: «من در زمره کساني نيستم که فکر ميکنند بودجه افزايش پيدا بکند، کيفيت و عدالت آموزشي الزاما بهتر ميشود. البته که بودجه يک شرط لازم است، اما بعد از آن بايد تغييرات ساختاري و بازنگري کلي صورت بگيرد.»
خشت اول گر نهد معمار کج تا ثريا ميرود ديوار کج
اگرچه در اين مدت بيانگيزگي دانشآموزان، منطبق نبودن کتابهاي درسي با زندگي روزمره دانشآموزان، ناکارآمدي معلمان، برگزاري کلاسهاي آنلاين و نبود زيرساختارهاي آموزش مجازي مطرح شده است؛
با اين وجود علي عسگري، کارشناس پيشکسوت آموزشوپرورش در گفتوگو با «دنياي اقتصاد» مشکل اصلي را خشت اول معمار ميداند: «اين نهادي را که امروزه به عنوان آموزشوپرورش به ما به ارث رسيده؛ در واقع بايد يک نهاد صدساله در نظر گرفت.
از زمان ميرزا حسن رشيديه تا تاسيس تربيت معلم يا دانشسراي عالي در کشور.
در واقع سيستم آموزشي يا اين نهال صدساله هيچوقت رشد نکرده و از همان ابتدا درست طراحي نشده است.»
او مساله امروز را ناشي از همان زماني ارزيابي ميکند که آموزشوپرورش ما وامدار کشورهايي همچون فرانسه شد: «ما بدون درنظر گرفتن بسياري از مسائل، سيستم آموزشي را جايگزين سيستم قديمي مکتبخانهاي و نظام شاگرد و معلمي کرديم.
ما نتوانستيم طراحي درستي انجام دهيم و تا امروز به همين منوال جلو رفتهايم.»
عسگري نمرات امروز دانشآموزان را ماحصل همين نهاد معيوب ميداند و اينکه از کوزه همان برون تراود که در اوست: «نمرات دانشآموزان در واقع سمبلي از نهاد آموزشوپرورش در کشور است. در واقع علاوه بر دانشآموز که نقش اول را در يادگيري دارد؛ معلمان، والدين، مدير، معاون و حتي خدمتکار در پروسه آموزشي درگير هستند و هر کدام نقش حساسي دارند.»
به گفته او «من نميتوانم بگويم فقط دانشآموزان مهمترين نقش را دارا هستند. در اين سيستم هر عضوي مهم است. بالاتر از آن در امر آموزشوپرورش فقط يک نهاد وزارتخانه آموزشوپرورش دخيل نيست، بلکه نهادهاي مختلفي در اين امر تاثيرگذار هستند؛ از رياستجمهوري بگير تا سينما و مساجد و مراکز و کانونهاي فرهنگي. از سوي ديگر دانشهاي مختلفي هم در اين امر دخيل هستند که شامل فلسفه آموزشي، جامعهشناسي و پرورش تطبيقي علوم و تکنولوژي ميشوند. بنابراين اگر ما بخواهيم اين شرايط کنوني را تغيير دهيم بايد به کلي چشمهايمان را بشوييم و جور ديگر به مسائل نگاه کنيم.»
دانشآموزان؛ نيلوفرهاي خودرو در نيزار
اين کارشناس پيشکسوت بر اين باور است که دانشآموزان دهه 60 با دهه 80 هيچ تفاوتي ندارند. هيچ تغييري در نظام آموزش ما صورت نگرفته است. اينکه ميگويند زمان ما اينگونه بوده يا زمان شما جور ديگري است اشتباه است.
دانشآموزاني که در اين سيستم به جايي ميرسند در واقع گلهاي خودرويي هستند که در علفزار و نيزار رشد ميکنند.
اين گلها هم حاصل زحمات و رنجهاي سيستم آموزشي ما نيست بلکه نيلوفرهايي هستند که در مرداب هم رشد ميکنند.
عسگري بحث را با طرح اين پرسش جلو ميبرد که به راستي خيلي از ما از خود سوال کردهايم که جايگاه علم و دانش در جامعه ما چيست؟ وقتي دانشآموزي ميبيند تحصيلکردهها در اين سرزمين جايگاهي ندارند، چرا بايد تلاش کند که در راه آموختن قدم بگذارد؟
او همچنين دانشگاه فرهنگيان را يکي از معضلات سيستم آموزشوپرورش عنوان ميکند: «اين دانشگاهي که فرهنگيان ناميده ميشود و فقط چند سالي از عمرش ميگذرد، مثل قارچ به وجود آمد. در واقع ما در زمينه پرورش معلم فضاي رقابتي نداريم. اين معلمها هم در اين دانشگاه همانگونه رشد ميکنند که در دوران مدرسه. آنها معلماني هستند با يک سري محفوظات.»
مغازهسازي در مدارس دولتي
در همين حال که بسياري از کارشناسان آموزشوپرورش از وضعيت آينده آموزشي دانشآموزان اظهار نگراني کردند، به تازگي رضا اميدي، يکي از پژوهشگران در حوزه آموزشوپرورش در سخنراني اظهار کرد: «مساله تلخ ديگر اين است که حتي به مدارس اجازه دادند بخشي از مدرسه را تغيير کاربري دهند و در اين چارچوب ما شاهد مغازهسازي در مدارس دولتي هستيم.
حتي در شهرهاي کوچک، تقاضاهايي به وجود آمد که نشان داد نيمي از حياط مدرسه را تبديل به 10 تا 15مغازه کرده بودند و طي مکانيسمهايي اجاره ميدادند.
اين اتفاق باعث انتشار گزارشهايي توسط معلمها و کادر آموزشي از فساد در اين مدارس شده است.
چرا که عملا نظارتي نيست و بده و بستانهاي عجيب و غريبي ميشود.مدرسه به لحاظ سرمايه اجتماعي، محل امن بود و انگ فساد به آن زده نميشد، با اين سياستها، اين اعتبار اجتماعي را نابود ميکنيم.» اين استاد پيشين دانشگاه تهران بر اساس پژوهشهايي که پيش از اين انجام داده است، ميگويد: «يکي از وزيران آموزشوپرورش ميگفت، در دوره وزارتم فقط در شهرهاي اطراف تهران، طي سه سال 800 مغازه درست کردم. چرا که مدرسه بايد درآمدزايي داشته باشد و دستش در جيب خود برود. اينها روندهاي تلخي است.
در جريان مسکن مهر، شاهد بوديم به ويژه سازمانهاي پر قدرت مانند مسکن و شهرسازي در استانها، زمينهاي مرغوبي را که کاربري آموزشي يا فضاي سبز داشتند، تغيير کاربري دادند و به تعاونيهاي مسکن کارکنان خود واگذار کردند.اکنون گفته ميشود طرح ملي مسکن هم در شهرهاي کوچک، زمينهايي را که کاربري آموزشي دارند، تغيير کاربري ميدهند و به تعاونيهاي مسکن ذيل اين طرح واگذار ميکنند! وضعيت پيچيدهاي در نظام آموزش ايجاد شده است که دُز ايدئولوژيک خيلي از مدارس خصوصي از مدارس دولتي هم بيشتر است، همانطور که قائل به اين هستم که وضعيت کتابهاي درسي امروز از دهه 60، وضعيت بدتري دارند. بخش مهمي از ادبيات و تاريخ از کتابها حذف شدهاند.»
آموزش رايگان نداريم
اميدي ادامه داد: «اين تصور ميان سياستگذاران ما به ويژه در سازمان برنامهوبودجه و خصوصا از برنامه سوم به وجود آمد که گفتند بودجه آموزش و سلامت، يارانه اجتماعي است و بايد مانند ساير يارانهها هدفمند شود. اين دو حوزه که حوزه بازتوليد هستند، به عنوان حوزههاي بازتوزيع معرفي شدند. طبقات بالا بايد براي آموزش از جيب پرداخت کنند و براي آنها که فرار مالي دارند هم نبايد هزينه کنيم. بعد از آن، 10 نوع مدرسه متفاوت ايجاد کرديم که همه پولي هستند. هر چند اکنون در عمده شهرهاي بزرگ اصلا مدرسه رايگان نداريم، حتي در فقيرترين محلههاي تهران هم براي ثبتنام پول ميگيرند و اگر خانواده پول نداشته باشد، آنها را مجبور ميکنند از خيريههاي فعال در محل پول بگيرند تا به مدرسه بدهند. بنابراين تقريبا در کلان شهرها، چيزي به نام آموزش رايگان ديگر نداريم.» به نظر ميرسد اين رويه که از سوي کارشناسان آموزشوپرورش در مورد بودجهگذاري و ساختار آموزشوپرورش مطرح شد؛
بر لزوم تحول بنيادين در آموزشوپرورش ايران تاکيد ميکند، چرا که اگر اين تحول ايجاد نشود در نهايت ماحصل آن دانشآموزاني است که همچنان نميتوانند در آزمونهاي استاندارد جهاني دستاوردي به دست بياورند و در همچنان روي همين پاشنه معدلهاي پايين و ناکارآمدي ميچرخد و معلوم نيست در آينده شرايط ايران با کمبود نيروهاي متخصص چه ميشود.
منبع : دنیای اقتصاد